صادق هدایتصادق هدایت، یکی از نویسندگان و مترجمان معاصر ایرانی می باشد.که اغلب تصویر هدایت را در قابی سیاه از ابهامها، انتقادها و کجفهمیها و سرانجام در قابی از جنس مرگ بر تاقچه ادبیات معاصر ایران نشاندهاند و این خود بیننده را وامیدارد تا با شتاب از برابر آن بگذرد. [۱]
اتحاد، هوشنگ؛ پژوهشگران معاصر ایران، تهران، نشر فرهنگ معاصر، ۱۳۸۲، چاپ۱، ص۲۷۵.
فهرست مندرجات۲ - نسب خانوادگی ۳ - تحصیلات ۴ - اخلاق هدایت ۵ - اشتغال ۶ - فعالیت سیاسی ۷ - آثار هدایت ۷.۱ - داستانها ۷.۲ - نمایش نامهها ۷.۳ - آثار تحقیقی ۷.۴ - سفرنامهها ۷.۵ - فرهنگ عامه ۷.۶ - ترجمه از متون ۷.۷ - ترجمه از فرانسه ۸ - اعتقادات ۹ - بررسی خودکشی ۹.۱ - علت خودکشی هدایت ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - تولد و کودکی«صادق هدایت در شب سهشنبه بیست و هشتم بهمن ماه سال ۱۲۸۱ شمسی در تهران و در خانوادۀ متشخص و صاحب نام تولد یافت او را که فرزند هدایتقلی خان هدایت(اعتضادالملک) بود به توصیۀ پدر بزرگش نیرالملک، صادق نامگذاری کردند. [۲]
جمشیدی، اسماعیل؛ خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۳۹.
» صادق کودکی زیبا، خوبروی، شیرین و به دلیل ظرافت و زیبایی و داشتن موهای طلایی و چشمان آبی محبوبیت خاصی در بین همۀ افراد خانواده داشت. به گفتۀ محمود هدایت، برادر صادق، او در همۀ دورۀ کودکی مایۀ سرگرمی بزرگ و کوچک خانواده بود. [۳]
دست غیب، عبدالعلی؛ نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۱۳.
۲ - نسب خانوادگیصادق هدایت در یک خانواده اشرافی مرتبط با دربار قاجار و بعد از دو پسر و دو دختر بدنیا آمد. [۴]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۲۵.
عیسی، محمود، اخترالملوک و اشرفالملوک و خواهر بعد از او انورالملوک بود. [۵]
اتحاد، هوشنگ؛ پژوهشگران معاصر ایران، تهران، نشر فرهنگ معاصر، ۱۳۸۲، چاپ۱، ص۲۷۶.
صادق فرزند اعتضادالملک و از خاندان اشراف ایران است. پدران وی پیوسته شاغل مقامات عالی دولتی و مناصب نظامی بودند. [۶]
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، چاپ۱، ج۹، ص۱۳۰۳۷.
او چهارمین نسل از رضاقلی خان هدایت که نسب خود را به شاعر نامی ایران شیخ کمال خجندی معاصر خواجه حافظ شیرازی میرساندند. [۷]
آرین پور، یحیی، از صبا تا نیما، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی با همکاری انتشارات فرانکلین، ۱۳۵۳، چاپ۳، ج۱، ص۲۶۱.
رضاقلی خان که نظامت دارالفنون را در زمان سلطنتناصرالدین شاه به عهده داشت، مولف کتاب هایی چون؛روضةالصفای ناصری، مجمعالفصحا، ریاضالعارفین، فرهنگ انجمن آرای ناصری و دیگر کتب بود. همچنین کسی که در دوران بازنشستگی از کار در دارالفنون مدتی به عنوان مربی مظفرالدین میرزا (که بعدها شاه شد) نیز بوده است. [۸]
جمشیدی، اسماعیل، خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۳۹.
۳ - تحصیلاتصادق هدایت سالهای تحصیل را در تهران گذراند. او را در شش سالگی به مدرسۀ علمیه سپردند. تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ علمیه آموخت و پس از آن به دارالفنون که دبیرستان مهم تهران بود رفت و تا سال سوم آنجا درس خواند. [۹]
دست غیب، عبدالعلی، نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۱۳.
«بعد راهی مدرسۀ سنلویی شد تا زبان فرانسه یاد بگیرد. در سال سوم سنلویی بود که زبان فرانسهاش به نحو شگفتانگیزی پیشرفت کرد و چیزی نگذشت که باب مکاتبه را با کتابخانههای مهم پاریس باز کرد و با هزینههای گزاف ماهی دو سه جلد از کتابهای مربوط به علوم سرائر را به دست میآورد و در گوشهایی آن را میخواند. [۱۰]
جمشیدی، اسماعیل؛ خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۴۳-۴۲.
»
صادق هدایت در سال ۱۳۰۴ش تحصیلات متوسطه را به پایان برد. او پس از اخذ دیپلم متوسطه باید وارد بازار کار میشد؛ اما رفتن به دنبال کسب کار معمولی دور از شئونات خاندان اشرافی هدایت بود. پدر و اعضای پرنفوذ خاندان هدایت به تکاپو افتادند و پس از رایزنیهایی یا به قول معروف پارتیبازی موفق شدند او را به عنوان دانشجوی بورسیه در رشتۀ مهندسی راه و ساختمان راهی بلژیک کنند؛ اما او که از نظر تحصیلی پایهای قوی نداشت و دوران دبیرستان و مرحله امتحانات اعزام دانشجو را به مدد اعمال نفوذ خانواده سپری کرده بود. از دروس دانشگاهی سر در نمیآورد از دانشگاه اخراج شد؛ اما با فعالیتها و پیگیریهای خاندان خود موفق شد تا دوباره به عنوان دانشجوی بورسیه از بلژیک به پاریس منتقل شود؛ [۱۱]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۲۷-۲۶.
اما صادق هیچگاه درس خود را در دانشکدههای پاریس دنبال نکرد. او پس از چهار سال حیف و میل بودجه مملکت بیهیچ نتیجه و حاصلی به ایران باز گشت. [۱۲]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۳۰.
۴ - اخلاق هدایت«هدایت به گفتۀ دوستانشخوش برخورد، بزرگوار و مهربان بود و خود را دیر میتوانست در دل دیگران جا کند. قامت متوسط، اندام باریک، حالت خونسرد، قیافۀ تودار ظاهر لاابالی داشت. عینک میزد و همیشه سیگاری لای انگشتانش دیده میشد. [۱۳]
دست غیب، عبدالعلی؛ نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۱۷.
»
«روزی یکی از دوستان فرانسوی به نام ژان کامبورد، نشانی درست خانهاش را از هدایت میخواهد، هدایت... میگوید: خانهام طرف بیابان است. این پاسخ به گفتۀ کامبورد نشانۀ بیهمانند بودن آزرم هدایت است: آزرم غرورانگیزی که بر گزیدگان با آن خو گرفتهاند و گفتار و کردار خود را با آن پاسداری میکنند. گفته هدایت نکته دیگری را نیز در بر دارد و آن اشاره به تنهایی و خلوت گزینی اوست [۱۴]
دست غیب، عبدالعلی؛ نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۱۱.
.»
۵ - اشتغالاحکام و مدارک اداری که از صادق نزد خانواده باقی مانده است، چهارده عدد میباشد. نخستین حکم مربوط به استخدام او در بانک ملی ایران به تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۰۹ است، که او در همین سال از فرانسه به ایران مراجعت و تقاضای استخدام در بانک مزبور را نمود [۱۵]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۳۱.
که متن تقاضا نامۀ او از این قرار است:
«آقای مدیر بانک ملی ایران مفتخرا تقاضای شغلی در اداره شما را دارم. اینجانب پس از اتمام تحصیلات متوسطه در مدرسۀ سنلویی در تهران (۱۹۲۵) تحصیلات خود را به مدت چهار سال در فرانسه ادامه دادم. پس از مراجعت به ایران اکنون تقاضا دارم که اینجانب را برای تصدی شغلی دعوت فرمایید. و نهایت سعی خود را برای ارائۀ بهترین خدمات معمول خواهم داشت. در انتضار پاسخ مثبت جنابعالی.... [۱۶]
هدایت، جهانگیر؛ نیمۀ پنهان سرگذشت صادق هدایت، تهران، نشر ورجاوند، ۱۳۸۲، چاپ۱، ص۱۵.
»
هر چند صادق هدایت در این مرحله از زندگیش نیز وابسته به اطرافیان و خانواده خود بود تا با رایزنی در این مورد بتواند مشغول به کار شود. در تاریخ سوم آبان سال ۱۳۰۹ رضاقلی خان هدایت طی نامهایی از مدیربانک ملی درخواست میکند که صادق هدایت را در بانک استخدام کند. [۱۷]
هدایت، جهانگیر؛ نیمۀ پنهان سرگذشت صادق هدایت، تهران، نشر ورجاوند، ۱۳۸۲، چاپ۱، ص۱۷.
در نتیجه صادق در دهم آبان ۱۳۰۹ با حقوق اولیه ۲۰۰ ریال به استخدام بانک در میآید؛ [۱۸]
جمشیدی، اسماعیل؛ خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۶۶.
اما از طریق نامههایی که به دوستانش مینوشت، میتوان فهمید که کار در بانک برای صادق جذابیت نداشت و خسته کننده بود. [۱۹]
جمشیدی، اسماعیل؛ خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۶۷-۶۶.
البته در همین زمان است که با افرادی چون مسعود فرزاد، مجتبی مینویی و سعید نفیسی گروه اربعه را برای آشنایی با رویدادهای ادبی جهان تشکیل میدهد. [۲۰]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۳۳.
صادق تا سال ۱۳۱۱ در بانک ملی ایران خدمت کرده و در مرداد همین سال از خدمت در بانک استعفا داد و طبق حکمی که از جانب دفتر ریاست بانک صادر شده با استعفای او موافقت میشود. [۲۱]
هدایت، جهانگیر؛ نیمۀ پنهان سرگذشت صادق هدایت، تهران، نشر ورجاوند، ۱۳۸۲، چاپ۱، ص۲۶.
حدود سه ماه بعد صادق هدایت در اداره کل تجارت به صورت قراردادی استخدام میشود که از آنجا در تاریخ ۱۶ دی ماه سال ۱۳۱۳ به وزارت امورخارجه منتقل میگردد؛ اما در آخر اسفند ۱۳۱۴ از خدمت استعفا میدهد؛ [۲۲]
هدایت، جهانگیر؛ نیمۀ پنهان سرگذشت صادق هدایت، تهران، نشر ورجاوند، ۱۳۸۲، چاپ۱، ص۳۴-۳۱.
اما از این شاخه به آن شاخه پریدنها ادامه دارد. او در سال ۱۳۱۵ در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار میشود؛ اما این کار را نیز رها میکند. و در سال ۱۳۱۶ دوباره به استخدام بانک ملی ایران در میآید. او در سال ۱۳۱۷ از بانک استعفا داده و در ادارۀ کل موسیقی کشور مشغول به کار میشود. شروع خدمت او در هنرکدۀ هنرهای زیبا در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۲۰ بود. [۲۳]
جمشیدی، اسماعیل؛ خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۸۹-۸۵.
او تا پایان عمر بر همین شغل باقی ماند، چون علاقۀ زیادی به هنر و موسیقی داشت.
۶ - فعالیت سیاسی«در سالهای ۱۳۲۰ به بعد با روشنتر شدن افق هنری و ادبی، هدایت از لاک تنهایی خود بدر آمد و به فعالیتهای سیاسی اجتماعی دست زد؛ ولی وابسته به هیچ یک از گروههای سیاسی آن روزگار نشد. وی باکوشندگان راه آزادی و هنرمندان پیشرو همدلی و همراهی میکرد. داستانهای سگ ولگرد، حاجی آقا، فردا و توپ مروارید که واقعیتهای اجتماعی را منعکس میکند و هدایت مستقیم و نامستقیم از سیمای زشتکاران پرده برمیگیرد، فرآوردۀ همین دوران است [۲۴]
دست غیب، عبدالعلی؛ نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۱۷-۱۶.
.»
«هدایت با آنچه مربوط به روان بشر است، توجه دارد. البته مذاهب و ا ایدئولوژیها را میشناسد؛ اما با هیچ اندیشهایی که به صورت سیستم در آید موافق نیست. او فروید را دوست دارد؛ اما وقتی پسیکانالیزم به سیستم تبدیل گردد آن را نمیپذیرد، همین وضع است با مارکس و فلسفه، او چنانکه هرگز کمونیست نشد. عضو حزب توده هم نشد؛ اما با مجلۀپیام نو...همکاری دارد. [۲۵]
فرزانه، م.ف؛ صادق هدایت در تار عنکبوت، تهران، مرکز نشر، ۱۳۸۴، چاپ۱، ص۲۶-۲۵.
»
دلزدگی هدایت از اوضاع ایران روز به روز بیشتر میشود. چپگرایی و بیپروایی هدایت حالا مزاحم خانوادهاش شده است؛ اما یک پیش آمد تاریخی او را دلسرد میکند. آذربایجان، استان بزرگ شمال ایران که در اشغال شوروی است اعلام استقلال میکند حزب توده از این جدایی پشتیبانی مینماید. هدایت روش سرکردگاه حزب توده را محکوم میکند و از آنها و طرفدارانشان دوری میجوید. به این ترتیب دوران تاریک زندگی هدایت آغاز میشود. [۲۶]
فرزانه، م.ف؛ صادق هدایت در تار عنکبوت، تهران، مرکز نشر، ۱۳۸۴، چاپ۱، ص۲۷۱- ۲۷۰.
۷ - آثار هدایتبرای شناخت هدایت باید زندگی او را ورق بزنیم و آثارش را بررسی کنیم. او آثار زیادی از خود به جا گذاشته که به شرح زیر است: ۷.۱ - داستانهازنده به گور (۱۳۰۹)، آب زندگی، سایۀ مغول، سه قطره خون(۱۳۱۱)، سایه روشن(۱۳۱۲)، وغوغ ساهاب(۱۳۱۲)، بوف کور، سگ ولگرد(۱۳۲۱)، علویه خانم(۱۳۲۳)، ولنگاری(۱۳۲۳)، حاجی آقا(۱۳۲۴)، فردا، توپ مروارید. ۷.۲ - نمایش نامههاپروین دختر ساسان(۱۳۰۹)، مازیار(۱۳۱۲)، افسانۀآفرینش(۱۳۲۵). ۷.۳ - آثار تحقیقیانسان و حیوان(۱۳۰۳)، فوائد گیاهخواری(۱۳۰۸) اعتقاد او به گیاهخواری به حدی شده بود که از قدرت مادری هم کاری ساخته نبود. ترانههای خیام(۱۳۱۳)، پیام کافکا. ۷.۴ - سفرنامههااصفهان نصف جهان(۱۳۱۱)، در جادۀ نمناک. ۷.۵ - فرهنگ عامهاوسانه(۱۳۱۰)، نیرنگستان(۱۳۱۲)،فلکلور یا فرهنگ توده. ۷.۶ - ترجمه از متونگجسته ابالیش، کارنامۀ اردشیر بابکان، گزارش گمان شکن، یادگار جاماسب، زند و هومن یسن، شهرستانهایایرانشهر. ۷.۷ - ترجمه از فرانسهدیوار مسخ، گراکوس، شکارچی و داستانهای دیگر. [۲۷]
دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، چاپ۱، ج۹، ص۱۳۰۳۷.
»
۸ - اعتقاداتیکی از مباحث مطروحه در مورد ابعاد فکری هدایت مسئلۀ پوچگرایی است. عدهای معتقدند این نویسنده زندگی انسان را بیمعنا و پوچ میداند و عدهای نظر دیگری دارند. [۲۸]
جمالپور، علی؛ چهار مقاله، انتشارات برگ، ۱۳۶۷، چاپ۱، ص۹۰.
از جمله آقای عبدالعلی دستغیب پوچگرایی و وجود یاس فلسفی در هدایت را نفی میکند و میگوید مرگ اندیشی یکی از بنیادهای اندیشه هدایت است، همان اندیشه به مرگ که در شعرهای فردوسی، خیام، مولوی و حافظ نیز دیده میشود. پس شگفتا که ما آنها را پوچگرا نمیخوانیم و فقط هدایت را سرزنش میکنیم. [۲۹]
دست غیب، عبدالعلی؛ نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۴۰-۳۹.
خلاصه میبینیم که صادق هدایت در داستانهایش به گونههای مختلف یک نوع یاس فلسفی را مطرح میکند. [۳۰]
جمالپور، چهار مقاله، انتشارات برگ، ۱۳۶۷، چاپ۱، ص۱۰۱.
«به هنگامی که در مدرسۀ علمیه درس میخواند سال پنجم یا ششم دبستان روزنامه دیواری ساخت و نام آن را ندای اموات گذاشت... آرم این روزنامه را که خودش نقاشی کرده بود، خیلی عجیب و وحشتناک بود. تصاویری... وهمانگیز از عزرائیل که داس عجل در دستش بود. در سال سوم در مدرسۀ سنلویی... مسائلی در زمینۀ احضار ارواح، جادوگری، کیمیاگری، جفر و رمل میخواند... [۳۱]
جمشیدی، خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۴۲.
.» و همچنین او در فرانسه جذب افکار نهیلیستی شده بود. [۳۲]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۲۸.
او پایبندی کامل به مسائل اعتقادی مسلمانان نداشت تا جایی که در سال ۱۳۰۹ش نخستین اثر ضد اسلامی خود را با عنوان البعث الاسلامیه فی البلاد الافرینجیه را انتشار میدهد که این نوشته از داستانهای به اصطلاح طنزآمیز او است. [۳۳]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۳۲.
۹ - بررسی خودکشیخودکشی اول هدایت که به حادثۀ رود مارن شهرت دارد، مربوط به زمانی است که هنوز او در مراحل آغازین کار نویسندگیش بوده است. [۳۴]
جمشیدی، اسماعیل؛ خودکشی صادق هدایت، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۷۳، چاپ۱، ص۴۹.
او در اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۷ با انداختن خود به رودخانۀ مارن خودکشی کرد؛ اما بر روی قایقی افتاد و نجات یافت. [۳۵]
دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۲۸.
او در سال ۱۳۲۹ برای درمان وضع روحی، عازم پاریس شد. [۳۶]
. دفتر پژوهش های موسسه کیهان، نیمۀ پنهان سیمای کارگذاران، تهران، نشر کیهان، ۱۳۷۹، چاپ۱، ج۷، ص۴۰.
«و در فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس در آپارتمانی که توی کوچۀ شامپونی اجاره کرده بود با باز کردن شیر گاز خودکشی کرد. [۳۷]
جعفری، اکبر، تحقیق دربارۀ بوف کور هدایت و امانیسم از نظر ژان پل سارتر، اصفهان، چاپ پروین، بی تا، بی نا، ص۷.
» که مدارک و گواهی فوت او توسط سفارت ایران در پاریس، فوت او را برابر با ۲۰ فروردین ۱۳۳۰ مطابق با ۹ آوریل ۱۹۵۱ صادر کرده است. [۳۸]
هدایت، جهانگیر، نیمۀ پنهان سرگذشت صادق هدایت، تهران، نشر ورجاوند، ۱۳۸۲، ص۶۳.
۹.۱ - علت خودکشی هدایتاما در پاسخ به این سوال که چرا هدایت خودکشی کرد؟ جوابهای مختلفی داده شده است. شهید مطهری در این رابطه میگوید: «یکی از علل خودکشی او این بود که اشراف زاده بود. او پول توجیبی بیش از حد کافی داشت؛ اما فکر صحیح و منظم نداشت. او از مواهب ایمان بیبهره بود. جهان را مانند خوداو بوالهوس و گزافه کار و ابله میدانست...». دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن نیز در این باره میگوید: «اگر او خود را کشت برای آن بود که مقصد و حیات خود را از دست رفته می دید و این از دست رفتن بر اثر یاس عمیق و کاهش قوای جسمی و روحی پدید آمد. [۴۰]
اسلامی ندوشن، محمد علی، نوشته های بی سرنوشت، تهران، نشر جاویدان، ۱۳۵۶، چاپ۱، ص۱۰۰.
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعپژوهه. ردههای این صفحه : تراجم | نویسندگان ایرانی
|